پرواز با بال های کاغذی

نوشته های امیر...

پرواز با بال های کاغذی

نوشته های امیر...

به یاد شیدا و دانیال

چند سال پیش من یه دوست داشتم به نام دانیال ، این پسر آخرش بود یعنی واقعا آخرش ، خیلی خوب بود ، بعد چند وقت از بین ما رفت ، اون وقت من سایت طرفدارای سریال خاطرات خون آشامٌ داشتم و اون ایان سامرهالدرٌ وقتی شنیدم از دنیا رفته ، دنیا برام تیره و تار شد ، هیچوقت فکر نمیکردم یه دوست مجازی انقدر برام مهم باشه و مرگش انقدر برام ناراحت کننده ، چند وقتی تو شک بودم و باورم نمیشد و بعد که باورم شد خیلی گریه کردم ، همش به یادش بودم و به خواهرش دلداری میدادم ، خواهرش خیـــلی بیشتر از من از مرگ برادرش ناراحت بود ، برادرش براش یه دنیا بود ، فهمیدم از همون مریضی ای که دانیال داشت شیدا هم داره ، خیلی ناراحت شدم . 

یه مدت نت نبودم و بعد از اومدنم دیدم وبشونٌ بستن و تعطیل شده ، فکر کردم دیگه رفتن ولی بودن با یه آدرس جدید . 
الان رفتم صفحه ی اف بیشونم پیدا کردم و دیدم همین مرداد شیدا هم از بین ما رفته ، خیلی حالم بده . اصلا حس خوبی نیست . اصلا

دارم از پنجره میرم فقط دیوار میبینی

من ازین پرسه ها خسته به رویاهام بدهکارم

یه هدفون تو گوشامه خیابونارو میشمارم

جهانم تلخ این روزا بشین چاییمو شیرین کن

توهم میزنم خوبم توهم هامو تزئین کن

مثله شش های این سیگار بر از هندسه دودم

یه روزی که نفهمیدی یه روزی عاشقت بودم

تو چشماتو بستی دنیا پر از تیتراژ پایان شد

جهان یه فیلم کوتاه بود که از چشم تو اکران شد

من اینجا روی مرز عشق گذرنامه درست کردم

خودمو توی یه پاکت به دنیای تو پست کردم